باید...
باید برای زمستان کتی گرم بخرم
با جیب هایی برای دستانم
تنهای تنها،زود یخ میزنند
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
این روزها شبیه شیشه ی ماشین شده ام!
خ رد و ت ک ه ت ک ه شده ام…
اما از هم نمی پاشـــــــم
ولی شکسته ام
باور کن
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنی باشــــم و هر بار که دلتنــگ میشوم بـه جای بغـض و اشــــک تنها به این جمله اکتفا کنم
که هوای بـد ایــن روزها آدم را افسـرده میکنـد
مترسک را دار زدند، به جرم دوستی با پرند
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد
اینجا “قحطی عاطفه”هاست
ای کاش فردا که از خواب بیدار میشدم زندگی رنگ دیگری به خود می گرفت
رنگ رویاهایم
افسوس به خاطر تمام لحظه هایی که می توانستی “مرهمم” باشی نه “دردم”
تمام حرفهای ناگفته ام همین سکوتی است که می شنوی
یکی زود به ستوه می آید
رویاها را ول کن دلم …
هیچ “تو”یی دوستت نداشته،حتی“تو”های رویاهایت نیز با“تو”های دیگر رفته اند !
بلند شو ، رویا دیدن بس است !
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصـــل جمـــ+ـــع تمام عاطفه هاست !
دیــــگَر دِلواپَسَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم نباش نامهــــــــــــــــــــــــــــــــربانَم!
آنقدرضعیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــفَم کرده ای که
سرما هَم مرا میخورَد....!
کاش بعضی ها بدونن “مخاطب خاص”
شدنشون نتیجه احساسات “خاص”
طرف مقابلشونه نه ویژگی های فردیشون !
آهای آدما ، پاسخ دوستت دارم ، مرسی نیست !
دلتنگی
پیچیده نیست
یک دل
یک آسمان
یک بغض
و آرزوهای ترک خورده !