زندگی-دلتنگی-خاطره-سهم
دلتنگی سهم ماست
از خاطراتی که یک روز خاطره نبودند
زندگی بودند
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
دلتنگی سهم ماست
از خاطراتی که یک روز خاطره نبودند
زندگی بودند
اینجا همه دلتنگند
دنبال گمشده ای هستند
من هم دنبال گمشده ای می گردم
گمشده ای به نام من
شاید وجودم به کسی آرامش نده
اما همین که حرص خیلی هارو در میاره ،
بهم انگیزه میده !
گاهی باس بزنی رو شونه طرف بگی
نسبت به سنت زود لاشی شدی!
گاهی لازمه
کر کره زندگیمو بکشم پایین
یه پارچه سیاه بزنم رو درش و بنویسم
کسی نمرده فقط دلم گرفته
می سپارمت به لبخند ها...
گر چه خودم مهمان بغضهای بی دلیلم!
سخت است درک کردن دختری که غم هایش را خودش میداند و دلش
سخت است درک کردن دختری که بغض هایش را خودش دیده و دلش
اما همه تنها لبخندهایش را میبینند
همه حسرت میخورند برای شاد بودنش
بخاطر خنده هایش
و هیچ کس جز همان دختر نمیداند چقدر تنها است
و هیچ کس نمیداند که چقدر میترسد : از شکستن
از باختن
از اعتماد بی حاصل دوباره اش
از یخ زدن احساس و قلبش
درک این دختر ”سخت است”
حکایت من
حکایت آن اسباب بازی خرابی ست
که دارد، یکباره، همه ی ته مانده ی کوکش را با سر و صدای زیاد خالی می کند
و پس از آن...
دیگر ساکت خواهد شد،تا....
همیشه این حکایت من است....
حکایت ته مانده ی گریه هایم ته مانده ی فریادهایم...
این است ... حکایت نفس ها ی آخر بهانه گیری هایم
و پس از آن یک عمر، باید سر قبر این روزهایم یاد کنند
گریه هایم را
فریادهایم را
بهانه هایم را
گاهی که خیلی غمگین میشوم
گریه نمیکنم
فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم
و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم
و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم
و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید
و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم
و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !
گاهی که خیلی غمگین میشوم خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی
و خود را در آغوشِ خود رها میکنم دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم
و فراموش نشده ام نمرده ام !
گاهی که خیلی غمگین میشوم مدتها خود را در آینه مینگرم !
امشب از آن گاهی هاست …
پتک بعضیام یه سره تو اعصاب عادم کوبیده می شه!
از من نخواه ببخشمت
هرگز نمیبخشم تورو
حتی اگه ببخشمت
خدا نمیبخشه تورو
زندگی تعداد نفس هایی که می کشیم نیست
تعداد نفس هائیه که از عشق به شماره افتادنِ
تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن
نمک روی زخم ست بارانی که بی تو ببارد